کد مطلب:41670 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:244
از جمله كسانی كه فرستاده بود خالد بن ولید بود كه وی را برای تبلیغ اسلام به میان قبیله بین جذیمه روانه كرده بود، نه برای جنگ.[1] . خالد به منظور انتقام جویی و تسویه حساب شخصی از این تیره عرب كه در جاهلیت خونی از كسان او ریخته بودند، دست به كشتار عده ای زد و گروهی را اسیر كرد و اموالشان را به یغما برد. رسول خدا(ص) كه از رفتار زشت او باخبر شد، به مسجد رفت و بر فراز منبر سه مرتبه گفت: پروردگارا! من از آنچه خالد بن ولید مرتكب شده است بیزارم و از كار او متنفرم. سپس از من خواست (تا به منظور جبران زیانهایی كه به مردم آن ناحیه متحمل شده بودند و پرداخت خونبهای كسانی كه به ناحق كشته شده بودند) به میان آن قبیله روم. در آنجا من (پس از آنكه از همه آسیب دیدگان دلجویی كردم و با پرداخت غرامت، رضایت آنان را جلب نمودم در پایان) به ایشان گفتم: شما را به خدا سوگند، اگر در [صفحه 72] میان شما كسی هست كه حقی از او ضایع شده باشد (هم اینك برخیزد و حق خود را بستاند). كسانی برخاستند و گفتند: حال كه چنین است و تو ما را به خدا سوگند دادی باید بگوییم كه (تعدادی) زانو بند شتر و ظرف مخصوص سگ نیز از ما در این حادثه مفقود گشته است. من آنها را نیز حساب كردم و وجه آن را پرداختم سپس دیدم، هنوز مبالغی از پولی كه با خود آورده بودم همچنان باقی است. به مردم گفتم: این پولها را نیز به شما می بخشم تا برائت ذمه كامل از رسول خدا(ص) حاصل شده باشد. و این وجه را در برابر تضییع مطلقه حقوق شما چه آنها كه می دانید و چه چیزهایی كه نمی دانید قرار دادم. و نیز برای جبران ترس و وحشتی كه بر زنان و كودكان شما عارض گشته است. (پس از رتق و فتق امور و انجام دادن وظیفه) نزد رسول خدا(ص) بازگشتم و گزارش مأموریت و عملكرد خود را به سمع ایشان رساندم. حضرت فرمودند: علی! به خدا سوگند (خوشحالم كردی چندانكه) اگر به جای این كار، شتران سرخ مو برایم هدیه می آوردند این قدر خوشحال نمی شدم. قال علی (ع): ان رسول الله بعث خالد بن الولید الی بنی جذیمه، ففعل ما فعل، فصعد رسول الله (ص) المنبر فقال: اللهم انی ابرا الیك مما صنع خالد بن الولید ثلاث مرات.ثم قال: اذهب یا علی! فذهبت فودیتهم ثم ناشدتهم بالله هل بقی شی؟ فقالوا اذ نشدتنا بالله فمیلغه كلابنا و عقال بعیرنا. فاعطیتهم لهما و بقی معی ذهب كثیر فاعطیتهم ایاه و قلت: هذا لذمه رسول الله (ص) و لما تعلمون و لما لا تعلمون و لروعات النسا و الصبیان، ثم جئت الی رسول الله (ص) فاخبرته فقال: و الله لایسرنی یا علی! ان لی بما صنعت حمر النعم.[2] . [صفحه 73]
پس از فتح مكه، رسول اكرم دسته های جنگجویان را به اطراف مكه فرستاد كه مردم را به اسلام دعوت كنند، ولی به آنها فرمان نبرد نداده بود.
صفحه 72، 73.